بررسی بازی Sherlock Holmes Chapter One
Sherlock Holmes Chapter One ما را با شرلوک جوانی آشنا میکند که هنوز به یک کارآگاه خبره و کاربلد تبدیل نشده و سعی دارد برای خودش اسم و رسمی به هم بزند.بازی که قصه شرلوک جوان را روایت میکند که به شکل ناباورانهای درگیر پرونده قتل مادرش میشود و باید پرده از راز و رمز آن بردارد.
بازی پر است از اتفاقات مرموز و جذابی که دنبال کردنشان هم سرگرم کننده است و هم حس کارآگاه بودن به آدم میدهند. با این حال، پلاتهایی که نویسندگان بازی برای ورود شرلوک به اکثر این ماجراها نوشتهاند برخی اوقات نه تنها بد بلکه مضحک و خندهدار است.
اینتروی بازی یکی از بهترین مثالهای این مورد است. جایی که پای شرلوک با دوست صمیمیاش جان شرط میبندد که صاحب یک عصای گم شده را چقدر سریع با استفاده از مهارتهایش پیدا میکند. همین موضوع در نهایت پای شرلوک را به یک نزاع و بعد هم به یک صحنه قتل باز میکند و شما باید پرده از راز این قتل بردارید.
اما بیایید این موضوع را بیشتر بررسی کنیم. اولا چرا یکی از باهوشترین افراد دنیا باید از هوش و زکاوتش آن هم در اولین سکانسهای بازی برای پیدا کردن صاحب یک عصا استفاده کند. قبول میگوییم شرلوک در این بازی جوان است و به دنبال سرگرمی، اما چرا تیم سازنده باید بیاید و همین فرد جوان را که میدانیم چه پتانسیلهایی درون شخصیتش وجود دارد را بازیچه چنین بازیهای بچهگانهای بکند.
اگر خود شرلوک را از قضیه فاکتور بگیریم که تیم سازنده به نسبت پرداخت بهتری رو شخصیتش انجام دادهاند، تقریبا هیچ کاراکتر دیگری باقی نمیماند که بگویم روی من تاثیر گذاشت و از همراهی با او لذت بردم. کاراکترهای ثانویه بازی همگی بیروح و زمختند و آنقدر تیم نویسنده در پرداخت به آنها خساست به خرج داده که آدم اصلا نمیتواند با آنها همذات پنداری کند.
بار تمامی این مشکلات اما به دوش گیمپلی Sherlock Holmes Chapter One افتاده. با اینکه فراگویر در این مورد هم عملکرد بینقصی نداشته اما در کل توانسته با استفاده از تجربهای که در نسخهای پیشین به دست آورده، یک اثر ادونچر کارآگاهی جذاب پیش رویمان بگذارد و سرگرممان کند. بگذارید از بخشهای خوب گیمپلی و طراحی مراحل Sherlock Holmes Chapter One شروع کنم.
اگر فیلمها یا کتابهای شرلوک هولمز را خوانده یا دیده باشید، میدانید که این کارآگاه باهوش در لحظه میتواند با استفاده از ریزترین شواهدش، حدسهایی درست در مورد شخصیت افراد و پیشینهشان بزند. فراگویر هم این ویژگی شرلوک را به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده و با استفاده از آن شما میتوانید پیشینه، اصالت و خیلی از المانهای شخصیتی تمام NPCهایی که از کنارتان رد میشوند را حدس بزنید.
جالبتر اینکه استفاده از این جنبه شخصیتی شرلوک در جریان گیمپلی کاربردهای زیادی دارد و شما میتوانید به کمک آن بازجوییهایی دقیقتر، حدسهایی صحیحتر و نظریههایی منطقیتر ارائه کنید. علاوه بر این، سیستم کنار هم گذاشتن سرنخها کنار هم نیز فوقالعاده جذاب از کار درآمده. شما با گشت و گذار در محیط، پیدا کردن سرنخها و گوش دادن به دیالوگها، به یک سری سرنخ و فکت میرسید.
بازی برای اینکه شما فراموش نکنید چه اتفاقی افتاده یک صفحه کامل منوی بازی را به این موضوع اختصاص داده به شما اجازه میدهد که با چسباندن سرنخها به هم، نظریههای مختلفی را مطرح کنید. گهگاهی هم این فکتها دو روی کاملا متفاوت از هم دارند که شما را بر سر دو راهی قرار میدهند و مجبورتان میکنند که یا به دنبال سرنخهای بیشتری بگردید یا کمی شانس را چاره راه کنید و با کمی در نظر گرفتن احساسات مسائل را پشت سر بگذارید.
همه اینها روی نتایج پروندهها نیز تاثیرگذارند و باعث میشوند تا شما بیشتر در جریان گیمپلی بازی غرق شوید که خب همین موضوع یک نقطه عطف در جریان مراحل به حساب میآید. اما با تمام این تفاسیر، یک سری از مسائل در جریان گیمپلی و مراحل بازی دیده میشوند که توی ذوق میزنند. برای مثال، NPC های بازی حکم مجسمه را دارند، اصلا در محیطهای بسته حرکت نمیکنند و نمیشود تعامل خاصی با آنها داشت.
از همه بدتر، کاراکتر همراه شما یعنی جان است. جان در طول مراحل همیشه همراه شماست و مدام سعی میکند شرلوک را راهنمایی کند. اما من در طول بازی، حتی یک بار هم ندیدم که جان قدم از قدم بردارد. به طور کلی جان مدام از یک نقطه به یک نقطه دیگر طیالعرض میکند و به شکل عجیبی این موضوع توی ذوق میزند. این برای بازی که در سال ۲۰۲۱ عرضه شده و اثری کاملا نسل نهمی به حساب میآید، اصلا قابل قبول نیست.
از طرفی منوهای بازی هم کمی پیچیده و در ابتدا گیجکنندهاند و همین مسائل باعث میشوند که موقع تجربه بازی برخی اوقات بیدلیل وقتتان تلف شود. اما خوشبختانه طراحی مراحل متنوع و جذاب بازی باعث میشود این مسائل کمتر به چشمتان بیایند و در نهایت از تجربه کلی Sherlock Holmes Chapter One لذت ببرید. فقط ای کاش که در جهان بزرگ بازی نیز کارهای بیشتری برای انجام دادن بود که دلمان بیشتر میخواست در خیابانهای زیبایش قدم بزنیم و کمتر از فست ترول استفاده کنیم.
این هم یکی دیگر از مشکلات Sherlock Holmes Chapter One به حساب میآید اما از آنجایی که میدانیم که تولید محتوای برای یک دنیای بزرگ کار سادهای نیست و بازی با بودجهای محدود و توسط تیمی کوچک ساخته شده، خیلی هم نمیشود سر این موضوع به فراگویر خرده گرفت.
با این حال، چیزی که برای اثر تازه فراگویر تبدیل به تیغ دو لبه شده، گرافیک بازی است. در نگاه اول، گرافیک Sherlock Holmes Chapter One خیلی خوب به نظر میرسد و رنگهای جذاب، بافتهای با کیفیت و محیطهای شلوغ و پرجزئیات چشمتان را به خودش جلب میکند. اما همین که پا به مناطق باز بازی میگذارید تازه مشکلات بصری خودشان را نشان میدهند؛ از دیر لود شدن بافتهای محیط بگیرید تا افت فریمهای عجیب و غریب که چشم را آزار میدهند.
متاسفانه نسخه اولیه بازی به هیچ عنوان پولیش نیست و حتی یک کارت گرافیک RTX 3060 نیز نمیتواند آن را به صورت پیوسته با نرخ ۶۰ فریم بر ثانیه اجرا کند. جدای از این، بازی پر از باگهای ریز و درشتی است که هر از گاهی با کرش کردنهای بیدلیل نیز میشوند و همین مورد برخی اوقات تجربه Sherlock Holmes Chapter One را خیلی اعصاب خردکن میکنند. با این حال، طبیعتا با عرضه پچهای اولیه این مسائل حل میشوند و لازم نیست خیلی نگرانشان باشید.
در کل Sherlock Holmes Chapter One یک تجربه کارآگاهی جذاب و دوست داشتنی است که متاسفانه نمیتواند به خاطر یک سری ضعفهای محتوایی و فنی نمره بالایی بگیرد. اما برای افرادی که اهل چنین تجربههایی هستند و تسلط خوبی هم روی زبان انگلیسی دارند، میتوانند از تجربه کلی Sherlock Holmes Chapter One لذت ببرند.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید