نقد فیلم Resident Evil: Welcome To Racoon City
فیلم Resident Evil: Welcome To Racoon City از همان پخش تریلرهای خود با نقدهای منفی هواداران روبرو شد. انتخاب بازیگران هیچ ربطی به شخصیتهای داخل بازی نداشت و سازندگان با ترند هالیوودی حرکت کردند و تصمیم گرفتند از بازیگرانی با تیپ و قیافهای متفاوت برای خلق برخی شخصیتها استفاده کنند. جلوههای ویژه فیلم نیز در تریلرها چندان چنگی به دل نمیزد اما برخی سکانسها که بازسازی عینی صحنههای به یاد ماندنی داخل بازیها بود، جالب از آب در اومده بود. پس از عرضه فیلم میتوان گفت همین حسهای اولیه نسبت به تریلر که در بین هواداران پیش آمده بود، صحت داشته و هیچ اتفاق فراتر از این رخ نداده است.
فیلم Resident Evil: Welcome To Racoon City میکسی از دو بازی اول رزیدنت اویل است که سالها پیش برای پلی استیشن ۱ عرضه شده بود و اخیرا هم بازسازی شده و موفق از آب در آمده است. این میکس تقریبا داستان بازی را مو به مو روایت میکند و خلاقیت خاصی برای فیلمنامه به کار نرفته به جز آنکه شخصیتهای محبوب داخل بازی به «گند» کشیده شوند.
سرآغاز فیلم ما را به دوران کودکی کلر و کریس (از قهرمانان این سری) میبرد و سپس با برشی رو به جلو، ما با راکون سیتی مواجه میشویم که در بحران شیوع ویروس ساخته شده در آزمایشگاه آمبرلا قرار گرفته است. اکثر این اطلاعات به صورت نوشته در ابتدای فیلم به مخاطب داده میشود و داستان خیلی سریع پیش میرود. این سرعت و عجله در فیلمنامه در ابتدای راه آزار دهنده نیست اما در یک سوم پایانی، همه چیز روی دور تند و سرعت 2X پیش میرود و شلختهترین حالت روایت قصه به نمایش در میآید!
ما در فیلم با کاراکترهای بازیهای رزیدنت اویل روبرو هستیم اما همانطور که گفته شد اکثر این کاراکترها چه از لحاظ بصری و چه باطنی! کاملا تغییر پیدا کردند. شخصیت محبوب لئون حالا یک پلیس آماتور و دست و پا چلفتی است و کلر قهرمان قصه به شمار میرود تا ترند «قهرمان مونث» در کنار سایر ترندها حفظ شود. خود کلر هم اما نه شخصیت پردازی درست و حسابی دارد و نه بازیگر قدری آن را به تصویر میکشد. ما هیچ همذات پنداری با کلر نداریم و رفتارهایی که از او سر میزند هیچ منطقی ندارد. به عنوان مثال به صحنه تصادف با دخترک در جاده نگاه کنید که چقدر واکنش با آن حادثه کذایی برای کلر «راحت» است.
گروه بازیگری در فیلم Resident Evil: Welcome To Racoon City به معنای واقعی فاجعه هستند، آنها بیشتر شبیه هوادارانی از بازی میمانند که در فیلم نقش آفرینی کردند تا ادای دینی به بازی محبوبشان بکنند و هیچ چیزشان به «بازیگر» نرفته است. اکثر بازیگران ناشناخته برای نقش آفرینی کاراکترها انتخاب شدند و همگی کارشان را به بدترین شکل ممکن انجام دادند. برخی بازیگران هم که کمی، فقط کمی، شناخته شدهتر هستند در لجنزار فیلمنامه بی در و پیکر فیلم گیر کردهاند و رسما شبیه به عروسکهایی هستند که چند خط دیالوگ ادا میکنند.
داستان فیلم دقیقا موازی با بازی پیش میرود و از این حیث احتمالا قصد دارد یک اثر «فن سرویس» تلقی شود؛ اثری که برای هواداران ساخته میشود و بس. اما تعریفی که سازندگان از فن سرویس برای خودشان داشتند کاملا اشتباه است. سازندگان این عبارت را با خود تکرار نکردند: «اگر قصد بر اینست که یک فیلم ضعیف با کلی مشکلات بسازیم اما بخواهیم دل هواداران را به دست بیاوریم، باید تمام نکات اقتباس درست و مستقیم از این سری بازی را رعایت کنیم.» آنها به جای چنین فرمولی تصمیم گرفتند هرجایی که دلشان خواست با ترند هالیوود پیش بروند، هرجایی دلشان خواست کم کاری کنند و در برخی سکانسها، ارجاعاتی به بازی بدهند که دل هواداران به دست بیاید.
نه ریتم فیلم موزون است و نه سکانسهای اکشن آن نفس گیر است. بازسازی برخی صحنههای مشهور بازی جزو معدود حربههایی است که سازندگان استفاده کردند تا بلکه فیلمشان قابل تحمل شود. ترس از نوع BOO (ترس ناگهانی) در فیلم اصلا نگرفته و زامبیها انقدر کم و بیرمق هستند که وحشتی نمیآفرینند. فیلم سعی کرده تاریک باشد و بیپروا و در این راه حتی از نمایش خشونت علیه کودکان هم استفاده کرده اما این موارد به اصلاح سنت شکن، راه به جایی نمیبرند چرا که فقط چسبانده شدن یک سری سکانس به همدیگر هستند و هیچ چیزی پشت آن وجود ندارد تا بیننده را با خود همراه سازد.
جلوههای ویژه فیلم فاجعه آفرین هستند و معلوم نیست چرا سازندگان در این بخش اینقدر کم کاری کردند. کافیست سکانس آخر و صحنه نبرد در تونل قطار را چند بار مرور کنید تا ببینید که با چه فاجعهای روبرو هستید و انگار در حال مشاهده یک فیلم در بازار ویدیویی آن هم در اوایل سالهای ۲۰۰۰ هستید.
بیشترین چیزی که از بازیها در این فیلم جا مانده، طراحی صحنه است و لوکیشنهای فیلم دقیقا همان لوکیشنهای طراحی شده در بازی است. این موضوع تنها نقطه قوت فیلم به حساب میآید و تنها موردی است که شاید درصدی از هواداران دو آتشه رزیدنت اویل را به خود جذب کند.
فیلم Resident Evil: Welcome To Racoon City شاید بتواند درصد کمی از طرفداران پر و پا قرص این فرنچایز را به مثابه برخی جزییات بسیار ریز با خود همراه کند اما واقعیت اینست که اکثر هواداران هم این فیلم را بیشتر توهین به یکی از بهترین بازیهای عمر خود میدانند تا یک اثر آبرومندانه در آستانه سال ۲۰۲۲ میلادی که تاریخ سینما چندین اثر درخشان اقتباسی از بازیهای ویدیویی را به خود دیده است.
سازندگان به خیال خامشان قصد ادامه سازی برای فیلم را داشتند و مقدمات این موضوع را با گنجاندن پایانی کاملا باز در فیلمشان، فراهم کردند. فروش افتضاح فیلم در گیشه و کوبیده شدن آن توسط منتقدین و اکثر هواداران اما خوشبختانه پرونده این سری را برای همیشه میبندد. هواداران این سری باید چشم به انتظار سریال لایواکشن نتفلیکس باشند که آن هم به خاطر تجربههای نهچندان جالب این شبکه در ساخت این آثار، نمیتواند امید چندان ثمربخشی به حساب بیاید.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید