بررسی بازی Resident Evil Village
Resident Evil Village کلی ویژگی جدید و نوآوریهای جذاب دارد اما همه اینها در جایی که باید به اوج خودشان برسند و به بهترین شکل ممکن از آنها استفاده شود، میبینیم که کپکام یک دفعه بیخیالشان میشود و به شکلی ساده از درست جمع کردنشان میگذرد. برای مثال، حالا دنیای بزرگی پیش رویمان است که به شکل جذابی همه چیزش به هم متصل است. این ویژگی در نسخههای کلاسیک رزیدنت اویل هم بود اما اضافهتر کردن یک هاب اصلی به دهکده بازی، باعث شده تا پیوستگی دنیای Resident Evil Village به بازیهایی نظیر نسخه ابتدایی دارک سولز شبیه شود.
این اتفاق به شدت جذابی است و باعث میشود تا گشت و گذار در دنیای بازی به شکل شگفتانگیزی جذابتر شود. هر باری که شما پا در مسیری میگذارید، در نهایت به همان میدان اصلی دهکده برمیگردید و بعد از یکی دو باری که این اتفاق میافتد، فقط میخواهید ببینید که بازی چطور یک راه برگشت دیگر برای رسیدن به این هاب پیش رویتان میگذارد. تازه بازی در همین مسیرهای برگشت، آیتمهای ارزشمند بسیاری هم مخفی کرده که میتوانید با پیمودن یک سری ساید کوئست و حل کردن چند پازل مختلف به آنها دسترسی پیدا کنید.
بنابراین ما در Resident Evil Village دنیایی داریم که هم با معماری و پیوستگی فوقالعادهاش شگفت زدهتان میکند و هم دلایلی برای گشت و گذار در آن وجود دارد. اما مسئله اینجاست که آیا اصلا چنین دنیایی به درد یک بازی ترسناک میخورد؟ درست است که ایده کلی دنیای بازی جذاب به نظر میرسد اما این تصمیم کپکام در نهایت باعث شده تا از بار ترس بازی حین چرخیدن در محیط به میزان قابل توجهی کم شود.
چراکه کپکام برای متصل کردن بخشهای مختلف دهکده مجبور بوده که مسیرهای طولانیتری را طراحی کند اما از آنجایی که نمیخواسته رزیدنت ایول 8 تبدیل به یک بازی کاملا ران اند گان مثل دووم تبدیل شود، ترجیح داده تا از تعداد دشمنان، جامپ اسکیرها و محیطهایی که بتوان در مسیرشان تعلیق ایجاد کرد کم کند. در نتیجه به جز دقایق ابتدایی بازی که کپکام با فضایسازی فوقالعادهاش فضای رعبآور دهکده را به شما نشان میدهد، Resident Evil Village ترسناک بودنش را رفته رفته از دست میدهد و صرفا به اثری تبدیل میشود که یک آلودگی در آن شیوع پیدا کرده و شما باید در جریان مراحلش لایکن و زامبی بکشید.
از طرفی حالت بقای بازی در درجه سختی نرمال هم به شدت تهی و بیمعنی است و بازی مثل رزیدنت اویل 4 هرچه برای پشت سر گذاشتن مراحل نیاز داشته باشید را در اختیارتان میگذارد و به شما دلیلی نمیدهد که تک تک گلولههای شلیک شدهتان را بشمارید. طبیعتا انسانی هم که یک شاتگان قدرتمند با بیشتر از ۴۰ گلوله در دست دارد و نگرانی خاصی هم برای ساخت مهمات ندارد، اژدها هم جلویش ظاهر شود نمیترسد؛ چه برسد به لایکنها و زامبیهایی که هوش مصنوعیشان هم واقعا ضعیف است و کم پیش میآید که چالشی اساسی برایتان ایجاد کنند.
این عدم تعادل مشکلی است که در اکثر المانهای دیگر بازی هم به چشم میخورد. مثلا تیم سازنده سعی کرده تا حد ممکن در جریان مراحل بازی نوآوری به خرج دهد و مدام با اتفاقات مختلف مخاطبش را هیجان زده کند. در این مورد هم کار تیم سازنده بینظیر بوده و به جرات میتوان گفت که شاهد رزیدنت اویلی هستیم که متنوعترین طراحی مراحل تاریخ سری را دارد. طراحی برخی از این مراحل هم آنقدر هوشمندانهاند که نمیتوانید از تجربهشان لذت نبرید و هوش تیم سازنده را ستایش نکنید.
برای مثال طراحی مرحله رویارویی با دونو بنوینتو شاهکاری است برای خودش و از معدود مراحل بازی به حساب میآید که واقعا معنی ترس را برایتان هجی میکند. با این حال، نکته اینجاست که میزان نوآوریهای تیم سازنده سقف نداشته و به نظرم برخی نقاط آنقدر پایشان را فراتر از حد گذاشتهاند که از یک جایی به بعد با خودم میگفتم واقعا دارم رزیدنت اویل بازی میکنم؟ نمونه این ادعا را به خوبی میتوانید حین مبارزه با کاراکتر هایزنبرگ ببینید. باس فایتی که واقعا از نظر طراحی، بهترین باس فایت بازی به حساب میآید اما آنقدر ایده دیزاین آن عجیب است که باورتان نمیشود دارید چنین چیزی را در یک رزیدنت اویل تجربه میکنید. با این حال، نوآوری مثل یک تیغه دو لبه است و هم میتواند دستتان را ببرد و هم کارتان را راه بیندازد.
اما حقیقتش را بخواهید من جاهطلبی تیم سازنده را دوست داشتم. درست است که آنها با ایدههای تازه خود، شما را متعجب میکنند اما به هر حال درهای نوآوری نباید بسته باشد و به نظرم تیم سازنده توانسته با دلایلی هر چند ساده، توجیهاتی برای کارهایش بیاورد و مانع از این شود که ویژگیهای جدید بازی تازهشان توی ذوق بزند. در کل خوبی Resident Evil Village این است که نگذاشته بازی به فاجعهای مثل رزیدنت اویل ۶ تبدیل شود و همه تلاشش را کرده تا در بهترین شرایط، حجم نوآوریهای بازی را در حد و اندازه نسخه چهارم نگه دارد.
چیزی که خیلی به این موضوع کمک کرده، قصه بازی و روایت خوبی است که کپکام برای آن داشته. داستان کلیشه پدری که برای پیدا کردن دختر گمشدهاش با عجایب میجنگد، این بار در Resident Evil Village با سرعت و دقت خوبی روایت میشود و کپکام با شخصیت پردازی و پراخت خوب کاراکترها و استفاده به جا از عنصر غافلگیری، کاری کرده که شما تا آخرین لحظه پای بازی بمانید و از تجربهاش لذت ببرید. مهمترین ویژگی قصه Resident Evil Village این است که هجویات زیادی ندارد و کپکام به جای اینکه وقت مخاطبش را حرام کند، برایش سوال ایجاد میکند و با دلایلی منطقی او را برای گرفتن پاسخ میفرستد.
با تمام این اوصاف اما گرافیک و طراحیهای هنری بازی تنها بخشی هستند که هیچ نقدی به آن وارد نیست. انیمیشن تک تک دشمنان و کاراکترها در سطح فوقالعادهای قرار دارند. بافتها حتی در نسخه نسل هشتمی بازی هم به شدت با کیفیتند. از همه مهمهتر نورپردازی و سایهزنی بازی است که به شدت واقعگرایانه هستند و حتی یک باگ کوچک هم در عملکردشان دیده نمیشود.
در کل کپکام طی سالهای اخیر ثابت کرده که در بخش فنی به یک استاندارد خوبی رسیده و داریم نتیجه تمام تلاشهای آنها را به وضوح در Resident Evil Village میبینیم. در کل Resident Evil Village بازی خوبی است. شاید یک رزیدنت اویل معرکه نباشد اما تیم سازنده تلاشش را کرده تا اثری بسازد که هم نوآورانه باشد و هم بتواند فنبیس پیچدهاش را راضی نگه دارد. نتیجه این رویکرد اثری است که بینقص نیست اما تجربه جالبی دارد که به نظرم نباید از دستش بدهید.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید