بررسی بازی Rage 2
از همان لحظه معرفی و نمایش اصلی Rage 2 در نمایشگاه E3 پارسال، بتسدا به طرفداران سبک شوتر وعده عنوانی دیوانهوار و سرگرم کننده را داده بود که از دل همکاری بیسابقه بین دو استودیو با قدمت بیرون میآمد. استودیو اصلی همان اید سافتور بود که سالهاست آن را با ساخت شاهکارهایی چون سری دووم میشناسیم، همکار دیگر آوالانچ بود؛ استودیویی که دست از سر سری Just Cause بر نمیدارد. آوالانچ در خلق جهانهای بزرگ و با وسعت مهارتی غیرقابل انکار دارد و به خاطر همین هم ما و هم بستدا به نتیجه این همکاری امیدوار بودیم. اما حالا که بازی عرضه شده چی؟ راستش را بخواهید همکاری این دو بدترین اتفاق ممکن بوده است.
نسخه اول سری Rage به هیچ عنوان بازی بدی نبود. دنیای پساآخرالزمانی آن طرفداران این ژانر را راضی میکرد و شوتینگ بازی هم به لطف سابقه و مهارت بالای اید سافتور (Id Software) جزو بهترینهای سال عرضهاش به حساب میآمد. تنها مشکل این بود که ریج 1 از فقدان هویتی مشخص رنج میبرد. به هر حال تیمی از بازیسازان آن را توسعه داده بودند که تمام تجربه و تخصصشان ساخت بازیهای شوتر خطی بوده و حالا به سراغ دنیایی بزرگ و جهانباز رفته بودند. نتیجه اینکه اساس گیمپلی همچنان کاملا خطی بود و سازندگان موفق نشده بودند ذرهای از پتانسیلهای دنیای بزرگ خود استفادهای ببرند. Rage 2 هم در زمان معرفی در بهترین حالت عنوانی خشن و عجیب بود که به هر بازی و فیلم دیگری شباهت داشت. اما بتسدا و اید سافتور در تمام مدت روی این مانور میدادند که متوجه مشکلات نسخه اول بوده و به همین دلیل برای توسعه دنباله سری به سراغ همکاری با آوالانچ رفتند.
اما در این همکاری ریسکی، اید سافتور نقش شاگرد زرنگ و با پشتکاری را دارد که در پروژههای گروهی بیشترین کار را میکند و آوالانچ هم همان دانشجو تنبلی است که تقریبا بدون هیچ استثنایی مرتکب تمام اشتباهات گذشته خود میشود. ریج 2 به لطف گانپلی روان و سرگرم کنندهاش در درگیریها و زمان کامبت به شدت لذتبخش و دوستداشتنی است. اما وقتی نوبت به گشت و گذار در برهوت بیانتهایش و انجام مراحل فرعی میرسد، تمام مشکلات و ضعفهای بازی از زیر آب به روی سطح آمده و کامل نمایان میشوند. البته برخی از ایرادات دیگر چون مشکلات صداگذاری و داستان کوتاه و به شدت کلیشهای آن هم مشخص نیست دستپخت کار کدام یک از این دو استودیو بوده.
اما اینکه ریج 2 ارزش تجربه دارد یا خیر، سوال سخت و پیچیدهای است که به پاسخی درخور و ریز نیاز دارد. در ادامه با همیار من همراه شوید تا به بررسی تمامی نقاط قوت و ضعف آخرین ساخته اید سافتور و بتسدا بپردازیم و جواب مناسب برای پرسش بالا پیدا کنیم.
خوشبختانه ریج 2 با یک مقدمه کاملا اکشن و سینمایی آغاز میشود، یکی از آن مقدمههای خشن و شلوغی که همراهانتان در چند قدمی شما تیکه و پاره شده، موجوداتی عجیب و غریب پایگاهتان را به آتش میکشند و برخی از شخصیتهای به ظاهر مهم در همان چند دقیقه اول جان به جان آفرین تسلیم میکنند. کارگردانی این سکانسها به هیچ وجه در حد بهترینهای صنعت نیست اما گانپلی خشن، سریع و خوشدست بازی خودش را در همان دقایق اول ثابت میکند و خبر از تجربهای دلچسب میدهد. اما بعد از تمام شدن همین بخش کوتاه است که مشکلات یکی پس از دیگری خودشان را نشان میدهند.
اولین دیالوگهای بازی که قرار است مثلا احساسی و حماسی باشند، بسیار بیروح و ساده ادا میشوند و حتی نصفی از آنها نیز به دلیل مشکلات صداگذاری اصلا شنیده نمیشوند؛ به عبارتی اگر زیرنویس را فعال نکرده باشید اصلا متوجه وجود داشتن آنها هم نخواهید شد. بسیاری از مکالمات هم که جا دارد در قالب میانپرده قرار بگیرد، در همان بطن گیمپلی اتفاق میافتد و خلاصه در همان چند دقیقه اول علاقه خود را برای دنبال کردن داستان و مراحل از دست میدهید.
البته که همین اتفاق به سود شما و سازندگان هم تمام میشود چرا که مراحل و داستان بازی هر دو به اندازهای تکراری و ساده هستند که توجه کردن یا نکردن به روایت آنها تفاوت چندانی در انتها ایجاد نمیکند.
اما روایت این داستان کاملا تکراری تنها چند ماموریت و کمتر از انگشتان دو دست به طول میکشد. ماموریتهای فرعی Rage 2 هم انگار تنها با تغییر اسم و فضاسازی درست از دنیای جاست کاز به ویستلند منتقل شدند. در این ماموریتهای فرعی یا باید بکشید و نابود کنید یا نابود کنید و بکشید، همین و بس. جهان تیره و تار بازی به جرات زیبا و دیدنی است اما نقطه به نقطه آن با ماموریتهای فرعی احمقانه چون نابود کردن پایگاههای انسانهای جهشیافته و از بین بردن برجهای آتوریتی پر شده.
تمرکز و اصرار Rage 2 روی جمع کردن آیتمهای فراوان و تا حدودی بیکاربرد هم یکی از اشتباهات دیگر همکاری با آوالانچ است. جمع کردن این آیتمها کار شما را برای آزاد کردن انواع قابلیتهای مختلف که تمامی هم ندارند، راحت میکند اما تنوع بالای آپگریدهای بازی و استفاده از آنها آنطور که باید به چشم نمیآید. چرا که روی درجه سختی آسان و نرمال بدون استفاده از آنها و حتی پیدا کردن سلاحهای جدید میتوانید به راحتی بخش داستانی را تمام کنید.
از طرفی بازی به شکلی آزار دهنده روی جمع کردن این آیتمها پافشاری میکند که حتی شخصی مثل من، کسی که به جمع کردن این آیتمها اهمیت نمیدهد، گاه به گاه حتی تا نیم ساعت از وقتم را برای پیدا کردن این آیتمها هدر دادم. چرا؟ چون به هر مکانی که در بازی بروید، لیستی از این آیتمها به نمایش در میآید و تا زمان پیدا کردن همه آنها علامت این مکان از روی نقشه پاک نمیشود. پیدا کردن برخی از آیتمها هم حتی با استفاده از ارتقا مخصوصی که به سمت آنها سیگنال میدهد، بسیار سخت و طاقتفرساست.
تا به اینجا و با در نظر گرفتن تمامی این موارد، Rage 2 عنوانی ناقص است که لذتهای خاص خودش را هم دارد و احتمالا نمرهای چون 65 برای آن کفایت میکند. اما یکی از تجربههای شخصی و کمی گشت و گذار در اینترنت باعث شد که یک نمره کامل از بازی به خاطر طراحی مرحله یا Level Design از تاریخ گذشته کم کنم.
در یکی از مراحل اصلی Rage 2 با کشتن دشمنان به سقف ساختمانی میرسید و بعد از مکالمهای کوتاه، آبجکتیو بعدی به پایگاهی بزرگ درست رو به روی شما اشاره میکند که باید به آنجا بروید. برای سهولت کار، روی سقف ساختمان خط زیپلاینی وجود دارد که در هنگام استفاده از آن در پایگاه اصلی بسته شده و مجبور میشوید از در دیگری به داخل بروید.
اما از آنجایی که میخواستم قبل از رفتن به پایگاه آیتمهای لعنتی را پیدا کنم، از پایین ساختمان و از مسیری که گویا سازندگان فکرش را نکرده بودند؛ به سمت پایگاه رفتم. اما چه اتفاقی افتاد؟ در اصلی پایگاه دیر شروع به بسته شدن کرد و موفق شدم قبل از آن به داخل پایگاه بروم. نتیجه اینکه به بخشی از بازی (عکس زیر) دسترسی پیدا کردم که اصلا طراحی نشده بود و با کمی حرکت به زیر پایگاه سقوط میکردم. خوشبختانه فایل ذخیرهای تنها با فاصله زمانی 2 دقیقه قبل داشتم تا این بار از زیپلاین بروم اما با کمی جستجو در اینترنت با موردهای مشابه دیگری رو به رو شدم که حالا دیگر ماموریت آنها غیر قابل انجام است. از چنین طراحی مرحله و دیزاین اسکریپت شدهای حداقل یک یا دو نسل میگذرد.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید