نقد فیلم No Time To Die
وقایع این فیلم پنج سال پس از داستان Spectre جریان دارد، جایی که جیمز باند در ابتدای فیلم بازنشسته شده و در جامائیکا زندگی میکند. زندگی قدیم و پر هیجانش او را ترغیب میکند تا به عنوان مامور سازمان سیا به شغلش بازگردد و از همین رو دوباره دست بهکار میشود وی همراه با فلیکس لیتر (با بازی جفری رایت) به دنبال یک دانشمند مفقود شده روسی به نام والدو اوبروچف میگردد. بدون شک این اتفاقات آنقدرها هم ساده به نظر نمیرسند، با بازگشت جیمز باند به دل خطر و به راه افتادن کشت و کشتار، او باید با تغییراتی که در غیابش رخ داده – از جمله حضور یک مامور جدید به نام نومی که قرار است جا پای او بگذارد خود را وفق دهد.
جیمز باند در این فیلم با افرادی مانند ام (رالف فاینز)، ایو مانیپنی (نائومی هریس)، کیو (بن ویشاو) و پالوما (آنا د آرماس) کار میکند و قرار است با دشمن قدیمیاش یعنی بلوفلد (کریستوف والتز) و یک شخصیت مرکزی جدید به نام سافین (رامی ملک) [یک دشمن ماهر و باهوش با برنامههای مرگبار و انتقامجو] روبهرو شود.
به عنوان آخرین حضور دنیل کریگ در نقش جیمز باند، این فیلم دقیقا همان چیزی است انتظارش را دارید. بسته شدن پرونده داستانهای قدیمی و بجا مانده از فیلمهای پیشین تا ادای احترام به کسانی که در این راه تاثیر زیادی روی زندگی جیمز باند گذاشته بودند. کریگ احساسات زیادی به این شخصیت تزریق کرده و نمایشی خلق میکند که بیانگر خیانت، اندوه و خستگی مردی است که تمام این حسها را تجربه کرده.
با این حال، او هنوز هم جذابیت استثنایی خود را خفظ کرده و با ژستهای معروفش بدون اینکه لحظهای حواسش از نقش پرت شود، با عشق تمام این نقش را ایفا کرده است. فیلم No Time To Die شخصیت جالبی از باند نشان میدهد، او در عین حال که سعی میکند زندگی نرمال و طبیعی خودش را داشته باشد، باز هم نگران این است که مبادا اتفاق بدی رخ دهد.
درمورد سایر بازیگران از آنا دی آرماس گرفته تا لاشانا لینچ، آنها نیز در کنار دنیل کریگ بازی درخشانی داشته و به خوبی از عهده نقشها برآمدهاند. آنا دی آرماس به عنوان مامور جدید سیا، از کار کردن با باند بسیار خوشحال است و عملکرد خوب و راضیکنندهای از خود ارائه میدهد. در کنار او، لاشانا لینچ در نقش نومی که سعی میکند پس از بازگشت جیمز باند آرامش خود را حفظ کند و در بدست آوردن اطلاعات جدید به باند کمک کند.
فوکونگا که همیشه چشمان تیزبینی داشته و با دقت زیاد به جزییات میپردازد، اینبار هم سعی کرده مخاطبان را با لحظه به لحظه داستان همراه کند. بار عاطفی یک موقعیت یا شوک حاصل از اتفاقی پیچیده همراه با اکشن مورد نیاز، یک ترکیب فوقالعاده در داستان به وجود آورده است. هماهنگی عالی پاتریک وو در اجرای بدلکاریها هیجان انگیز است. عملکرد تیم بدلکاران ( با هدایت لی موریسون و پتر ریچلی) به ویژه در صحنههایی که در ایتالیا و کوبا رخ میدهد، چشمنواز و شگفتانگیز است.
فیلم No Time To Die دقت بالایی در حفظ میراث مجموعه فیلمهای جیمز باند داشته است: آنچه از کسی باقی میماند و آنچه رها میشود. مسائل مربوط به اعتماد هنوز برای باند حل نشدهاند، اما او همچنان توانسته وفاداری و احترام کسانی را که در ماموریتهای مختلف با آنها کار کرده، حفظ کند. این فیلم، هرچند اندک، خطرات آژانسهای سری که تحت پوشش حفاظت از جمعیت سلاح ایجاد می کنند، مورد بررسی قرار میدهد.
آتش این اتفاقات تند است و با سرعت زیادی در حال گسترش است و هر روز بدتر میشود، صرف نظر از اینکه در دست چه کسانی باشد. با این حال، این قضیه به اندازه کافی پیشرفت نمیکند، چراکه یکی از شخصیتهای داستان قصد پیشروی دارد، اما سرانجام با دخالت جیمز باند متوقف میشود.
سافین روی برنامههایش تمرکز کافی ندارد و به همین دلیل با اوضاع آشفتهای روبهرو میشود. صحنههایی وجود دارد که در آن تنش بالا نمیرود و اکشن رو به زوال است اگرچه آخرین لحظات فیلم، رضایت بخش است، چراکه داستان باند دارد به پایان خودش نزدیک میشود. برنامههای جهانی سافین در بهترین حالت متوسط هستند و او آنطور که باید احساس خطر نمیکند.
اما ویلن داستان زمانی کار خودش را به بهترین نحو انجام میدهد که برای جیمز باند و مدلین سوآن بیشتر به عنوان یک تهدید شخصی محسوب میشود تا خطری جهانی. وقتی اهداف او بسیار گسترده و جدی میشود، فیلم از تغییر تمرکز بر روی شخصیت اصلی خود امتناع می کند. این دقیقا همانجایی است که عدم توجه کافی به شخصیت سافین، باعث ایجاد تنش میشود.
نقطه اوج فیلم زمانی شروع میشود که تمرکز بیشتر روی داستان شخصی جیمز باند و میراثی است که او از خود بر جای میگذارد. این فیلم در واقع مانند نامه عاشقانهای به دنیل کریگ برای ایفای نقش چندباره جیمز باند و شخصیتهای جدیدی است که پس از این پایان باشکوه به فیلمهای بعدی اضافه میشوند.
این اکشن نفسگیر، داستانهای فرعی شخصی و به طور کلی تمامی اتفاقات فیلم، تماشاگر را مجذوب خود میکند و پایان آن به گونهای است که تا مدتها دربارهاش صحبت خواهد شد. تاکنون خبر خاصی از جیمز باند آینده نشده و باید منتظر ماند و دید بلاخره چه کسی به عنوان مامور ۰۰۷ جدید انتخاب میشود.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید