بررسی بازی Life Is Strange: True Colors
Life Is Strange: True Colors سومین سری داستانی از این مجموعه است که روایتگر داستان دختر جوانی به نام Alex Chen میباشد که قرار است در شهر کوچکی واقع در کلرودا شروعی جدید در کنار برادر بزرگترش داشته باشد. الکس به واسطه قدرت ماوراییش که دیدن احساسات آدماها در قالب رنگهای مجزاست، توانایی درک و شریک شدن در آنها را دارد. به طور دقیقتر قدرت الکس هنر زیبای همدلی است که به وسیلهی آن قادر است تا به سایرین در کنترل و هدایت احساساتشان کمک کند.
Life Is Strange: True Colors برخلاف سریهای قبلی به صورت اپیزودیک منتشر نشده و یک مجموعه کامل است. این قسمت توسط استودیو Deck Nine ساخته شده است که پیش از این آنها را با ساخت نسخهی Life Is Strange: Before the Storm به یاد داریم. بازی با گیم پلی حدودا ده ساعته و برای کنسولهای پلی استیشن و ایکس باکس، ویندوز، گوگل استدیا و همچنین نینتندو سوییچ عرضه شده است.
داستان بازی با ورود الکس چن به شهر کوچک Haven Springs آغاز میشود. الکس دختر جوان ۲۱ سالهای است با گذشتهی سخت که هشت سال گذشته را در مراکز کودکان بیسرپرست گذرانده. او حالا به هیون آمده است تا با برادر بزرگترش Gabe زندگی جدیدی را شروع کند. همه چیز به ظاهر معمولی است اما این همه ماجرا نیست، چرا که الکس با وجود قابلیتهایی از سایرین متمایز میشود. الکس توانایی درک احساسات سایرین را به شکل جلوههای رنگی مجزا دارد. هرچند این موضوع برای او آن طور که انتظار میرود به عنوان یه تفاوت مثبت تلقی نمیشود، بلکه آن را یک نقص و مشکلی قلمداد میکند که موجبات تنهایی وی را فراهم کرده است. هرچند به نظر میرسد این تفکر به واسطه Dr. Lynn روانشناس مجموعهای که الکس نیز ساکن آن است، تشدید میشود.
با ورود الکس به هیون، گیب به استقبال او میآید. در ادامه و با روالی منطقی شما با هیون و ساکنانش آشنا میشوید. هیون شهر کوهستانی بسیار کوچکی در شمال کلروداست که مردمانی خونگرم و دوست داشتنی دارد. ساکنین شهر در روابطی نزدیک و صمیمی باهم قرار دارند و به یکدیگر کمک میکنند. تمامی شخصیتهای بازی به جز (Steph که از بازی Before the Storm به یاد داریم، جدید هستند. به زودی و با همراهی گیب با شخصیتهای اصلی بازی یعنی Charlotte دوست دختر گیب، استف و Ryan دوستان صمیمی اون و Jed صاحب کار گیب آشنا میشویم که از الکس به گرمی استقبال میکنند. در ادامه گیب برادر بزرگتر الکس، خانه خودش و کاری پاره وقت در بار جد را به الکس پیشنهاد میکند تا شانس شروعی تازه داشته باشد.
بازی به زیباترین شکل ممکن روابط عاطفی بین خواهر و برادر را به تصویر میکشد. مفاهیمی چون صمیمیت، صداقت، درک متقابل و خانواده چیزی است که بازی با روایت آرام خود در بخش اول به جذابترین حالت ممکن به نمایش میگذارد. در ظاهر هیون با وجود ساکنان دوست داشتنیش و گیب میتواند نوید خانهای جدید را به الکس میدهد. اما این همه ماجرا نیست. چرا که به زودی اتفاقی تلخ و غیرمنتظره برای گیب رخ میدهد که زندگی الکس و سایرین را به سرعت دستخوش تغییراتی جدی میکند. هیون آن شهر کوچک و دوست داشتنی که در ظاهر به نظر میرسد نیست و در پس این شهر کوچک اتفاقات ناگواری در حال رخ دادن است. الکس از بخش دوم بازی به بعد درگیر حل این معماها و رخ دادهای عجیب شهر میشود.
روایت بازی با روندی معقول کاربر را به پیش میبرد و او را با لایههای زیرین داستان و خود الکس بیشتر آشنا میکند. هرچند برخی بخشهای فرعی داستان شاید به جذابیت باقی داستان نرسند اما تمامی آنها دربرگیرندهی جزییاتی قابل توجه درباره روایت اصلی هستند که نباید از دست بدهید. بازی از حیث داستانی آرامتر و منطقیتر از سایر نسخههای فرنچایز است. در این قسمت با درام به مراتب پختهتری روبرو هستیم و شخصیت پردازی فوق العاده کاراکترها و دیالوگهای درخشان آنان قطعا از تمام نسخههای Life Is Strange چشمگیرتر است. دوستی الکس با شخصیتهای بازی، روال شکل گیری روابط عمیق و عاطفی و تعاملهای واقعیتر در این بازی به هنرمندانهترین شکل ممکن بازگو شده است. اما متاسفانه بخش پنهان ماجرا و درگیریهای آن به خوبی که انتظار میرود پرداخت نشده است و دو قسمت پایانی روالی شتاب زده دارند.
بازیهای Life Is Strange همواره با شعار تصمیمات شما عواقبی دارند، عرضه شدند این موضوع در True Colors با وضوح بیشتری به چشم دیده میشود و برخلاف نسخهها قبلی این بار انتخابهای بیشتری جلوی روی کاربر قرار گرفته است انتخابهایی که نقشی مستقیم در پایان بندی بازی داشته و هفت پایان متفاوت را برای وی رقم میزنند. یکی از نکات قابل توجه این قسمت نیز سرمایه گذاری مناسب و برابر روی دو کاراکتر قابل رمنس بازی است. برخلاف نسخه اول بازی، روایت True Colors به هیچ عنوان با محوریت یک کاراکتر نبوده و به شما حق انتخابی برابر میدهد.
برخلاف نسخه اول بازی، در True Colors، تواناییهای کاراکتر اصلی، نقش کمتری در روال بازی و داستان بازی میکند. در واقع تواناییهای الکس یعنی قابلیت همدلی و اشتراک احساسات آن چنان که باید و شاید به کار گرفته نمیشوند. با توجه به معرفی و مارکتینگ بازی روی این قابلیتها، انتظارات در این بخش بسیار بالاتر بود. بیشتر به نظر میرسد بازی سعی دارد احساسات را به عنوان پررنگترین المان بازی به کار گیرند تا پیام عشق، دوستی، خانواده و صمیمت را به کاربر میرسانند. هرچند سازندگان میتوانستند به شکل قابل قبولتری و با دخیل کردن بیشتر تواناییهای الکس و با پروبال دادن به آن این پیام را به کاربر برسانند.
گیم پلی بازی به سان سایر قسمتهای مجموعه ساده و در قالب انتخاب دیالوگهای تعاملی به پیش میرود. کاراکتر توانایی تعامل با اجسام محیط و بعضا شخصیتهای غیرقابل بازی را دارد و میتواند آزادانه در دو خیابان هیون، پارک محلی و چند ساختمان محدود به گشت و گذار بپردازد. هرچند در قیاس با نسخه اول بازی انتظار میرفت گسترهی قابل تعامل بازی وسیعتر باشد. کاربر همچنین میتواند به ژورنال، باکس پیامک تلفن و یک شبکه اجتماعی دسترسی پیدا کند که اطلاعات بیشتری دربارهی اتفاقات و دراماهای بازی در اختیار ما میگذارد. هرچند شخصا حس میکنم جای مستند کردن تصاویر در ژورنال مکس در این نسخه به شدت خالی است. همچنین حضور مینی گیمهای جذاب دک ناین را نباید در این لیست از یاد بردو
جلوههای بصری و صوتی در این نسخه به هنرمندانهترین شیوه خود پیاده سازی شدهاند. بازی به لطف گرافیک خیره کننده و جلوههای بصری رئال محیط به شدت زیبا و دلنشینی دارد. بدین صورت که میتوان برای دقایق متمادی در پارک هیون قدم زد و دریاچه را تماشا نمود. جزییات به کار گرفته شده در محیط و فضاسازیها به صورت قابل توجهی زیبا و هنرمندانه هستند و حتی با گشت و گذار میتوان ایستر اگهایی از نسخههای قبلی در محیط مشاهده کرد. انمیشن و حرکتها در این نسخه بسیار پیشرفت کرده و موشنهای صورت کاراکترها به شدت واقعی جلوه میکنند به طوری که بیانگر واضحی بر احساسات هر کاراکتر هستند. در کنار این جلوه های بصری فوق العاده، به کار گیری هنرمندانهی موسیقی دلنشین و برخی آثار شنیدنی، این عنوان را نیز جذابتر کرده است. صدا گذاری نیز در این نسخه بینقص است و به خوبی توانسته معرف شخصیت هر کاراکتر باشد. همچنین الکس که یک نرد موسیقی است با صدا پیشگی mxmtoon میخواند که از جمله دوست داشتنیترین لحظات بازی است.
با وجود همهی کاستیها بازی با روایت جذاب، نویسندگی فوق العاده و به واسطهی دیالوگها درخشان در تلاش است تا مانند سایر قسمتهای این فرنچایز پیام زیبایی را به مخاطب برساند. پیام عشق، دوستی، بخشش خانواده و مهمتر از همه ادامه داشتن جریان زندگی! بازی True Colors یک روایت تعاملی جذاب با داستانی نسبتا آرام است که میتواند برای ساعاتی شما را در دنیای زیبا و عمیق خود غرق کند تا احساساتتان را با الکس شریک شوید. در کنار این پیام نقش داستان مرموز پس زمینه، گذشته الکس و سایر دراماهای هیون نیز قابل توجه هستند. باور دارم Life Is Strange: True Colors داستانی است احساسی، عمیق و حال خوب کن که ارزش چندین باز تجربه کردن را دارد.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید