نقد فیلم Eternals
فیلم Eternals به دست کارگردانی ساخته شد که پارسال جوایز سینمایی را با فیلم مستندگونه و شاهکار خود یعنی Nomadland درو کرد. کلویی ژائو، زنی چینی است که سینما را به خوبی میشناسد و جزو کارگردانان هنرمند این عرصه شمرده میشود. اینکه سکان هدایت یک فیلم ابرقهرمانی پس از ساخت Nomadland به دستان او سپرده شد، انتخابی پرریسک بوده که متاسفانه نتیجه چندان درخشانی نداشته است.
قرارگیری کلویی ژائو در این مقام درست یادآور ساخت فیلم هالک توسط کارگردان شهیر سینمایی یعنی «آنگ لی» در سال ۲۰۰۳ است. آنگ لی کارگردان قدرتمند و هنرمندی است اما عدم شناخت او از سینمای ابرقهرمانانه کاری کرد که فیلم هالک در آن سال نه بتواند طرفداران را راضی نگه دارد و نه منتقدان را قانع کرد. کلویی ژائو نیز که با بلند پروازی خاصی سراغ دنیای سینمایی مارول آمده، با همین شکست مواجه میشود.
در Eternals ما شاهد ۱۰ ابرقهرمان هستیم، ده شخصیت کاملا جدید که به جاودانگان یا ابدیها شهرت دارند. همانطور که از اسمشان برمیآید، این ابر قهرمانان هیچ وقت پیر نمیشوند و هر یک قدرت خاصی دارند. این نژاد بیگانه هفت هزار سال پیش توسط سلستیالها به زمین فرستاده شدند و ماموریتشان نابود کردن گونه شیطانی به نام دوینتها بوده است.
ما در ابتدای فیلم شاهد نبرد چند هزار سال پیش این دو گروه هستیم و سپس به دوران حاضر پرتاب میشویم؛ دورانی که نشانمان میدهد اعضای گروه Eternals روی زمین به زندگی عادی خود مشغول هستند و از آنجایی که ماموریتشان فقط مقابله با دوینتها بوده، در امور مشکلاتی چون ثانوس و آلتران نمیتوانستند دخالت کنند.
داستان اصلی اما از جایی آغاز میشود که دوینتها بعد از چند هزار سال دوباره روی کره زمین سر و کلهشان پیدا میشود و این بار مشخصا به سمت شکار گروه «جاودانگان» روی آوردهاند. همین مساله باعث میشود که ضرورت شکل گیری این تیم پس از چدن هزار سال دوباره حس شود…
برای اینکه کمی از داستان پیچیده فیلم بهتر بفهمید باید این نکته را بدانید که سلستیالها قدیمی ترین موجودات در مجموعه داستانهای مارول هستند و برای اولین بار در فیلم نگهبانان کهکشان اشارهای کوتاه به آنها شد. آنها انسان نماهایی عظیم هستند که با همدیگر دنیا را شکل دادهاند و چنان قدرتمند هستند که تنها یکی از آنها می تواند تهدید بزرگی به حساب بیاید. در داستانهای مارول کره زمین یکی از آزمایشات این موجودات است و دوینتها نیز باگ این آزمایش به حساب میآیند و Eternals برای نابودی همین باگ ساخته شدند.
Eternalsها در واقع شبه خدا هستند و قدرتهای زیادی دارند اما منشا آنها در فیلم با منشا آنها در کمیک کمی متفاوت است هرچند با توجه به اینکه طرفداران دوآتشه این گروه آنقدر زیاد نیستند؛ پیش بینی میشد که چنین اتفاقی رخ بدهد.
اما خارج از این مباحث باید به خود فیلم بپردازیم، فیلمی که ده کاراکتر جدید را به ما معرفی میکند و برخلاف سایر فیلمهای قبلی مارول هیچ تاریخچه و پیشینهای برای کاراکترهایش وجود ندارد. فیلم دو و ساعت و نیمه Eternals برای معرفی این کاراکترها به نظر کوتاه میآید و از آنسو فیلم کشدار و طولانی هم به نظر میرسد. در واقع باید گفت فیلم به صورت همزمان هم از کوتاهی رنج میبرد و هم بیش از حد بلند و کشدار است! این موضوع دلایلی دارد که در ادامه بیشتر آنها را واکاوی میکنیم.
تقریبا تا دقیقه صدم فیلم، ما شاهد دوباره دور هم جمع شدن گروه Eternals هستیم، در واقع بیش از نیم فیلم صرف این میشود تا ما با تک تک این کاراکترها آشنا شویم و بتوانیم شاهد شکل گیری مجدد این گروه باشیم. این مدت زمان طولانی اما نمیتواند ماموریت خودش را درست انجام دهد، در واقع در نهایت بازهم دو سه کاراکتر هستند که تمرکز روی آنها قرار دارد و الباقی شخصیتها بیشتر شبیه به افراد گذری هستند که قرار نیست چندان جدی گرفته شوند.
این «پرمحتوا» بودن در بیشتر بخشهای فیلم وجود دارد و تبدیل به پاشنه آشیل آن شده است؛ مشکلی که معتقد هستم در فیلم اینجاستیس از کمپانی دی سی نیز رویت شد و باعث شکست آن شد. در Eternals ما بجز این ده قهرمان، با مفاهیم مختلف دیگری روبرو میشویم که کارگردان قصد دارد آنها را برایمان باز کند و دربارهشان صحبت کند. دغدغههای کارگردان قابل احترام هستند و مسائلی که او در فیلم خود مطرح میکند نسبتا جدید بوده و پیش از این در هیچ یک از فیلمهای MCU دیده نشده است. در واقع مفاهیم مطرح شده در فیلم کمی تم بزرگسالانهتر به خود گرفتند و از تمامی فیلمهای مارول تا به امروز، بیشتر به سمت مخاطب بالغتر نشانه رفتهاند.
اما این محتواهای گوناگون در نهایت تبدیل به یک سری شعار میشوند که هیچ کدام فرصت شکوفایی پیدا نمیکنند. در واقع درست مانند بخش شخصیت پردازی فیلم که به دیگر کاراکترهای پر پتانسیل مانند ابرقهرمان هندی داستان، فرصت دیده شدن داده نمیشود در این بخش نیز فرصت مطرح شدن و باز شدن مفاهیم فراهم نمیشود.
فیلم قرار است درباره زیبایی انسان بودن صحبت کند، از زندگی صحبت کند و حتی دست روی مسائل مذهبی و رابطه خدا و انسان بگذارد و برایمان مرز باریک بین خیر و شر را روایت کند اما در نهایت همه چیز در حد یک تابلوی مقوایی باقی میماند. کارگردان دوست دارد که فیلمش را جدی بگیرد و آن را جدی بسازد اما فضایی که خلق کرده فرصت بسط دادن این مفاهیم را به او نمیدهد و مثلا با اتفاقی که واچمن در سریالش انجام داد، مواجه نمیشویم. Eternals باید تبدیل به یک مینی سریال میشد تا میتوانست فیلمنامه خود را گسترش دهد و دقیقا آن چیزی که در ذهن کارگردان میگذرد را نشانمان دهد.
بزرگترین مشکل فیلم همین فیلمنامه آشوب زده آن است که نمیتواند راه از پیش ببرد و تکیلفش با خودش هم مشخص نیست. فیلم نمیداند میخواهد چه بگوید و با اینکه تشنه حرف زدن است اما در نهایت هر چه میگوید، برایمان مهم نیست. روند کند این فیلمنامه به این مساله دامن بیشتری زده و باعث شده که داستان Eternals با وجود اینکه بسیار بسیار متفاوت با دیگر داستانهای فیلمهای ابرقهرمانانه است اما داستان خوبی از آب در نیاید. فرصت سوزی به کرات در شخصیت پردازیها دیده میشود و پتانسیلی که کارگردان ماهر سینما برای فیلمش در نظر گرفته، رسما به قهقرا میرود.
از نکات مثبت فیلم یکی اینست که ما در Eternals همه نوع ابرقهرمانی میبینیم، از ابرقهرمان هندی گرفته تا ابرقهرمان کودک و ناشنوا و چاق و همجنسگرا و… این نوع ابرقهرمانان در پرده سینما کمتر دیده شدند و حالا فیلم جدید مارول این شجاعت را دارد تا به همگان بگوید که ابرقهرمانان قرار نیست که انسانهایی زیبارو و فیتنس کار باشند. این موضوع در تضاد کامل با کمیکها یا همان منبع اصلی فیلم قرار دارد؛ در این کمیک بوکها Eternals همیشه انسانهایی زیبا و مانند الههگان به تصویر کشیده شدند و فیلم به زیبایی هر چه تمامتر این موضوع را نقض کرده و نشان میدهد که ابرقهرمانان در گروی دور بازو و چشمان رنگی نیستند.
زاویه دید کلويی به فیلمسازی نیز از دیگر موارد مثبت فیلم به شمار میآید. او برخلاف اکثر آثار مارول به جای استفاده بیش از حد از جلوههای ویژه برای مکانها، سعی کرده تا فیلمبرداری را در لوکیشنهای واقعی انجام دهد. همین مساله باعث شده که صحنههای فیلم به شدت واقعی به نظر بیایند و چندین برابر زندهتر باشند. دوربین او توانسته هم این لوکیشنها را به زیبایی نشان دهد و هم مبارزات نفس گیر فیلم را که البته دقایق کوتاهی را تشکیل میدهند به زیبایی به تصویر کشیده شوند.
واقعا لازم نیست که بگوییم جلوههای ویژه در فیلم بینظیر هستند، دیزنی و مارول بارها این موضوع را ثابت کردند و انتظاری جز این از آثار ساخته شده توسط آنها نمیرود. جلوههای ویژه در Eternals هم مانند تمامی عناصر دیگر موجود در آن حال و هوایی نسبتا متفاوت دارند و با رویکرد جدید کارگردان خلاقش، خوشبختانه ترکیبی از هنر و اکشن هستند. حیف که تعداد این سکانسها زیاد نیست و کارگردان در این زمینه خساست به خرج میدهد!
مارول تا فاز سوم خود با فرمول خود پیش رفت و داستانش را به اتمام رساند و تقریبا تمامی اونجرزها را از دور خارج کرد تا بتواند داستانهای جدیدی خلق کند. برگهای برنده مارول که طی دهها سال در دنیای کمیکبوکها شکل گرفته بودند اکثرا دیگر روی میز نیستند و مارول باید بتواند جهان سینماییاش را گستردهتر کند. دوران کرونا باعث شد که مارول در یکی دو سال اخیر زیرساختهای جهان سینمایی خود را توسط سریالهای دیزنی پلاس تقویت کند و خودش را برای فاز چهارم آماده کند. در واقع سریالهای مارول زوایایی از جهان سینمایی آن را به ما نشان دادند که کمتر دیدیم و جزییات آن را برایمان باز کردند.
فیلم Eternals نیز قصد دارد تا تاریخچه بیشتری از جهان سینمایی مارول را برایمان باز کند و این موضوع را در یک روایت هفت هزار ساله گنجانده است! هفت هزار سال تاریخ ابرقهرمانان در اینجا قرار دارد و حالا رسما این گروه به MCU پیوستند. صحنههای پس از تیتراژ فیلم نیز نکات مهمی را افشا میکنند که معلوم نیست دقیقا به آینده MCU میپردازند یا قرار است چندان مهم نباشند.
با اینکه در پایان فیلم عبارت « Eternals برمیگردند» درج میشود اما نقدهای منفی باعث شده که تولیدکنندگان بگویند دنباله سازی برای این فیلم فعلا در دستور کار نیست. در واقع نمیتوان مطمئن شد که Eternals قرار است در MCU باقی بمانند و تاثیر خودشان را در ادامه فاز چهارم بگذارند یا نه اما چیزی که مشخص است اینست که Eternals قرار بوده یک تجربه نوین در دنیای سینمایی مارول باشد و نهایتا این تجربه تازه، آن چیزی که باید از آب در آمده نشده است.
Eternals مانند یک پیام بازرگانی در MCU عمل میکند، نه ربط کاملی به داستانهایی که ده بیست سال است آنها را میشنویم و میبینیم دارد و نه معلوم است که آیندهاش با این داستانهای MCU گره میخورد یا خیر. ابرقهرمانان فیلم جنس کاملا متفاوتی دارند و این خدایگان روی تصویر گروهی هستند که حضورشان جذاب اما شخصیت پردازیهای بسیار ضعیفی دارند. روابط بین آنها گاه جالب از آب در میآید و گاه بسیار کلیشهای و سطحی است.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید