بررسی بازی Deathloop
اولین چیزی که راجع به Deathloop میگویم این است که ایده بازی و اجرای آن بینظیر است. و وقتی میگویم بینظیر، امیدوارم به معنای واقعی کلمه منظورم را برداشت کنید. یک روز بیپایان، که پایان زودهنگامی دارد. یک تناقض بزرگ که ضعف اصلی ساختار و تفکر بیبنیه گروه ۸ نفره ویژنریها به حساب میآید.
شما در نقش Colt، شخصیت اصلی بازی وارد ماجرا میشوید تا ۸ نفر دیگر را بکشید، ولی این اتفاق باید فقط در یک روز رخ بدهد. بازی از ۴ منطقه و ۴ بازه زمانی صبح، ظهر، بعد از ظهر و شب تشکیل شده و سفر به هر یک از نقاط بازی که یک یا چند ویژنری در آن هستند، شما را یک واحد در طول روز جلو میبرد. بنابراین همه چیز باید به نحوی چیده شود تا در نهایت با فقط چهار بار سفر کردن در نقشه بازی هر ۸ نفر را بکشید. این چالش اصلی بازی است و تقریبا ۹۰ درصد زمان بازی شما اختصاص دارد به حل این چالش. ۱۰ درصد باقی مانده؟ پایان دادن به این کابوس تکراری و روانیکننده.
از همان لحظه ابتدایی میفهمید که دختر جوانی به نام Juliana Blake بیرحمانه به دنبال شکار شما است و هر لحظه هر کجا که کلت را پیدا کند به او حملهور میشود. جولیانا چنان از کلت متنفر است که تصور میکنید پشت این همه نفرت قطعا یک کینه شخصی خوابیده، وگرنه ماجرا چیست؟
ساعت ابتدایی بازی به توضیح برنامه AEON، لوپ، چرخه تکرار و معرفی افرادی که عضو اصلی ایان هستند میگذرد. کلت حالا عضو سابق همان گروهی است که جزیره Blackreef را پیدا و آن را به منطقهای برای اجرای پروژهای پیچیده تبدیل کردهاند. اما بعدها کلت از مسیری که پروژه طی میکند نگران میشود و تصمیم میگیرد آن را متوقف کند.
زندگی تا ابد و مهمانی و خوشی بیپایان برای تمامی ساکنین بلکریف هدف اصلی است و اگر کسی بخواهد جلوی آن را بگیرد سعی در از بین بردن او دارند. به خاطر همین، جولیانا بلیک به عنوان محافظ شماره یک لوپ هر روز صبح به امید از پا درآوردن کلت بیدار میشود و از آنجایی که مرگ در بلکریف هیچ معنایی ندارد، کشتن کلت شغل هر روز جولیانا است.
کلت در ابتدا مثل تمامی ساکنین بلکریف حافظهای از روزهای قبل ندارد و هر روز برایش اتفاقی جدید است اما همه چیز تغییر میکند و او قابلیت حفظ خاطرات را به دست میآورد. کمی بعد متوجه میشود که او و جولیانا تنها کسانی هستند که روزهای قبل را به یاد دارند و بقیه در یک روز مشخصی تکرار میشوند.
هر کاری که با کلت انجام دهید، در پایان روز از بین میرود و روز بعد دوباره باید همه کارهایی که کردهاید، همه سلاحها و تجهیزاتی که به دست آوردهاید را دوباره پیگیری کنید. تا اینکه با مفهوم جدیدی به نام Residuum آشنا میشوید. اشیایی در محیط وجود دارند که با جذب Residuum موجود در آنها میتوانید یک سری از دستاوردهایتان را برای روزهای بعد هم حفظ کنید. مثل سلاحها یا قابلیتهایی که با اسم Trinket میتوانید جمع کنید و به شما قدرت دابل جامب، افزایش سطح سلامتی و… را میدهد.
در کل بازی برای یک تجربه ۱۳-۱۴ ساعته کمی پیچیده است و کلنجار رفتنتان با منوهای بازی شاید تا نیمهها طول بکشد. مفهوم ریست شدن همه چیز در ابتدای روز، چند لوپ اول را فوقالعاده اعصاب خوردکن و عذابآور میکند ولی به محض اینکه بفهمید باید چه چیزی را فدا کنید تا چه چیزهایی را به دست آورید، مفهوم بازی هم شما را همراهی میکند تا بیشتر لذت ببرید.
کلکلهای کلت و جولیانا پیوسته ادامه دارد و هر چه به انتها نزدیکتر میشوید بهتر هم میشود اما از اواخر بازی رابطه این دو افت سهمگینی میکند که نویسندگان داستان اصلا نتوانستهاند به خوبی جمعش کنند. هر چهار منطقهای که کلت بارها و بارها به آن پا میگذارد حس و حالی متفاوت دارند. دو منطقه تقریبا صنعتی و دو منطقه مسکونی که پارتی بزرگ در آن جریان دارد. کمی گشت و گذار کنید احتمالا حس میکنید بلکریف چه منطقه کوچکی است، ولی بازی پر از تونل و پناهگاه و ساختمانهای دربستهای است که باید تلاش کنید واردشان شوید.
Deathloop پر است از جزئیات، پر است از داستانهای جانبی و ماموریتها و کارهای کوچکی که عمدتا به یکی از ۸ شخصیت اصلی ویژنری باز میگردد. اگر تصمیم بگیرید سرعتتان را در انجام بازی کند کنید، شاید حتی تا ۳۰ ساعت هم بازی به شما محتوای خوب برای ارائه کردن داشته باشد.
یکی از نقاط قوت بازی این است که واقعا آزاد هستید. میتوانید از همان لحظه اول همه را با گلوله از پا در بیاورید یا همه را مخفیانه بکشید. قابلیتهای ویژه کلت که با نام Slab در اختیارتان قرار میگیرد هم به همین نسبت قابل انتخاب هستند و میتوانید سبک بازیتان را خودتان هر بار تعریف کنید.
بازی یک بخش داستانی کامل دارد که در نقش کلت وارد آن میشوید ولی اگر بخواهید بخش آنلاین را هم تجربه کنید، اینبار در نقش جولیانا وارد بازی دیگران میشوید. روی پلی استیشن برای آنلاین شدن نیاز به پلی استیشن پلاس دارید. چه زمانی که در نقش کلت هستید و میخواهید دیگران وارد بازی شما شوند، چه زمانی که خودتان میخواهید جولیانا باشید. اما بگذارید از ضعفهای بازی برایتان بگویم.
مشکل اول بازی که برخلاف تصور در انحصار نسخه پی سی نیست، مشکلات فنی است. بازی Deathloop حتی روی پلی استیشن 5 هم درگیر مسائلی است که به تجربه بازی آسیب جدی میزنند. یکی از رایجترین این مسائل که در طول بازی چهار یا پنج بار به آن برخوردم و مجبور شدم بازی را ببندم و دوباره اجرا کنم، قفل شدن صفحه یا ممانعت از پیشروی در مرحله بود. مثلا پشت یک در میماندم و در باز نمیشد. یا بازی به طور کل قفل میشد و هیچ کار خاصی نمیشد کرد.
دردناکترین اتفاق زمانی بود که تلاش میکردم لوپ آخر را بروم و هر ۸ نفر را در یک روز بکشم. روز آخر، نتیجه تمام تلاشهای پیشین شما است. باید با نهایت تمرکز و تکیه بر تواناییها و پرهیز از تمامی اشتباهاتی که قبلا کردهاید این روز را به شب رسانده و همه را بکشید. اما در لحظه آخر وقتی که ۷ نفر کشته شده بودند، بازی اجازه رد شدن از درب آخر را نداد و چارهای جز تکرار روز نداشتم.
Deathloop سه پایان مختلف دارد که در نهایت هر سه شبیه به هم هستند. تصمیمی که آخر بازی میگیرید برخلاف انتظاری که پیچ داستانی در ۱-۲ ساعت انتهایی ایجاد کرده کاملا رها شده و بیاهمیت است. هر تصمیمی بگیرید بازی بدون جمعبندی درستی به پایان میرسد و صفحه اسامی سازندهها را میبینید. ۲ پایان بازی آنقدر ناامیدکننده هستند که در ابتدا تصور میکنید بازی تمام نشده و دوباره یک لوپ دیگر را تکرار میکنید اما نه، اشتباه نمیکنید، بازی همانجا تمام شده بود. یکی دیگر از پایانها اما به شما میفهماند که نمایش تمام شده و باید بازی را ترک کنید ولی آن پایان هم اصلا قانع کننده نیست. بسیار کوتاه و بیمعنی است. البته شاید همین چند ثانیه راه را برای دنباله باز بگذارد.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید