بررسی بازی Assassins Creed Valhalla
تقریبا غیر ممکن است چند ساعتی را در کوهستانهای همیشه سفیدپوش نوروژ و جادههای جنگلی انگلستان بگذرانید، داستان والهالا را جلو ببرید و متوجه الگو گرفتن سازندگان از بازیهای معروف و شناخته شده نشوید. لوکیشنها، نوع روایت داستان و حتی سرعت بازگو شدن آن کاملا Red Dead Redemption 2 را به یاد میآورد. والهالا با مراحل فرعی، برخی از قابلیتها و اتمسفر کلی خودش حتی بیشتر از گذشته 3 Witcher را در ذهن تداعی میکند اما هیچ کدام از الگوبرداریها نه تنها نقطه ضعف به حساب نمیآیند بلکه به نظرم والهالا را به یکی از کاملترین نسخههای سری تبدیل کردهاند.
داستان بازی آنقدری درگیر کننده است که تا پایان جالب و مهم خودش شما را به دنبال خود بکشد و در عین حال در این مسیر تقریبا ۶۰ ساعته به سختی میتوانید در برابر وسوسه انجام ماموریتهای فرعی و مینی گیمهای بازی هم مقاومت کنید. ماموریتهای اصلی شاید هر از چند گاهی تا حد کمی شبیه هم شوند، برخی از کاراکترها هم کمی روی مختان راه بروند و در این بین هم برای صحبت کردنهای بیش از حد با آنها مجبور شوید مسافتهای زیادی را طی کنید اما در مجموع والهالا مجموعهای از شخصیتهای به یادماندنی و مراحل متفاوت دوست داشتنی دارد که آشنا شدن با آنها و تجربهشان تا انتها لذتبخش است.
اما برگ برنده اصلی Assassin’s Creed Valhalla ترکیب کردن این لول دیزاین عالی و کاراکترهای خوب با ویژگیهای اصلی نسخههای ابتدایی است. اشتباه نکنید، والهالا یک بازگشت کامل به دورانی چون نسخه دوم نیست و یوبیسافت در این نسخه هم روند جدیدش را پیش گرفته است ولی بازگشت ویژگیهای چون هیدن بلید، مخفیکاری و پنهان شدن در بین جمعیت واقعا تا حد زیادی آن حس اساسینز کرید گذشته را به والهالا برگردانده است.
در واقع اگر بخواهم به زبان سادهتر توضیح بدهم، اگر آدیسه و اوریجینز برایتان مثل یک بازی نقشآفرینی خوب اما ناآشنا بودند، والهالا مثل نسخهای از اساسینز کرید میماند که تصمیم گرفته است جهان و گیمپلیش را گسترش دهد.
از داستان و مراحل اصلی که بگذریم، دیگر بخشهای والهالا مجموعهای عجیب از اصلاح مشکلات گذشته، ادامه دادن آنها یا بدتر شدنشان هستند. درخت مهارتها یا همان Skill Tree والهالا در عین سادگی، کارآمد و جالب است. بازی دیگر خوشبختانه مثل آدیسه، لوتمحور نیست و به جای اینکه مجبور باشید بارها سلاحهای خودتان را با مدل مشابه قویتر از آن تعویض کنید، چند سلاح محدود موجود را این بار میتوانید بارها ارتقا دهید. اضافه شدن ویژگیهایی چون ساخت و ارتقا کمپ هم عمق بیشتری به المانهای نقشآفرینی بازی بخشیدهاند.
برای تنظیم درجه سختی والهالا هم بیشتر از هر زمان دیگری دستتان باز است و میتوانید حتی بخشهای مختلف گیمپلی مثل سیستم مخفیکاری و گشت و گذار را به صورت جداگانه تغییر دهید. اما اگر امید داشتید کامبت بازی هم دچار چنین تغییرات مثبتی شده باشد، متاسفانه باید بگویم که از این خبرها نیست. سیستم Parry کردن ضربهها آن نرمی و راحتی که باید را ندارد و پیدا کردن زمانبندی درستش هم ارزش ریسک کردن را ندارد، برای همین احتمالا شما هم بیشتر اوقات ترجیح میدهید از جاخالی یا Dodge کردن استفاده کنید که آن هم البته زمان زیادی میبرد تا به شدت زیاد تکان خوردن ایوور عادت کنید.
انیمیشنهای کشتن دشمنان هم گاهی با جزییات زیاد خود حسابی هیجانزدهتان میکنند اما در بیشتر اوقات در بدترین حالت ممکن اجرا میشوند و هر کدام مشکلات عجیبی دارند. در واقع هر چقدر که Skill Tree جدید و ابیلیتیهایی که آزاد میکنید، به بهتر شدن گیمپلی کمک کردهاند، سیستم کامبت تقریبا دستنخوره باقی مانده و آسیب نسبتا مهلکی به تجربه کلی گیمپلی زده است. هوشمصنوعی هم جایزه «زشت» را میگیرد چرا که واقعا چنین مشکلاتی برای یک بازی نسل هشتم و تازه نهمی زشت است.
اما در مجموع با در نظر گرفتن قابلیتهای جدید و مینیگیمهای تازه والهالا، به نظر میرسد حداقل یوبیسافت در مسیر درستی پا گذاشته است و با ادامه دادن این روند و اصلاح مشکلات گذشته میتوان در این زمینه به آینده نسخههای بعدی حتی بیشتر امیدوار بود.
مثل خیلی از بازیهای اخیر دیگر یوبیسافت بزرگترین ایراد و پاشنه آشیل والهالا که چون یک سرعتگیر در مسیر تبدیل شدن آن به یک عنوان عالی قرار گرفته، باگها و مشکلات فنی بازی است. Assassin’s Creed Valhalla با اینکه از لحاظ بصری فوقالعاده و چشمنواز نیست اما برای اجرای آن روی کامپیوتر با تنظیمات گرافیکی بالا به یک سیستم قدرتمند احتیاج دارید که تازه در این حالت هم در صحنههای شلوغ نرخ فریم بازی به زیر ۶۰ و حتی تا ۴۰ پایین میآید. متاسفانه بر خلاف چیزی که حدس میزدم، این مشکلات فنی با عرضه آپدیت روز اول بازی هم برطرف نشدند.
باگها و گلیچهای بازی هم متاسفانه گاهی از فرو رفتن بدن ایور (Eivor)، شخصیت اصلی، در زمین فراتر میروند و در عمل ادامه دادن بازی را دچار مشکل میکنند. البته خوشبختانه سیستم Auto Save والهالا شما را از بارگذاری سیوهای قدیمی نجات میدهد اما در هر صورت در طول این ۶۰ ساعت مجبور شدم چندین بار به خاطر افتادن یکی از باسها در اعماق زمین یا متوقف شدن یکی از NPCها بازی را از یک سیو کمی قبلتر دوباره بارگذاری کنم.
Assassin’s Creed Valhalla در برخی بخشها فوقالعاده و مثل یک عنوان درجه یک عمل میکند و همزان در بعضی زمینهها همان مشکلات گذشته را دارد. اما خوشبختانه بار داستان بازی و لول دیزاین خوب آن کاملا بر مشکلات دیگر سنگینی میکند و در نهایت والهالا را به عنوان موفقی تبدیل میکند که مشکلاتش مانع از درخشش کاملش شده است.
انگلستان بزرگی که در والهالا به پادشاهیهای مختلفش سر میزنید، آنها را به قدرت میرسانید یا از عرش به فرش میکشانید؛ شاید از لحاظ گرافیکی و جلوههای بصری بهترین چیزی نباشد که تا به امروز دیدهاید – البته تازه اگر تکسچرهای افتضاح آتش در بازی را نادیده بگیریم – اما طراحی این جهان بر خلاف خیلی دیگر از عناوین جهانباز به شکلی کاملا هدفمند انجام شده است.
کمتر ماموریت فرعی یا حتی آیتمهای جمع کردنی حس پوچ و بیفایده بودن را القا میکند، کمتر شخصیتی از یادتان میرود و داستان بازی هم با وجود پاسخ دادن به برخی از سوالات مهم، با درگیر کردن داستانهای نسخههای قبلتر آیندهای هیجانانگیز و جالب را برای نسخههای بعدی رقم میزند. تازه شخصیتپردازی Eivor و پرداخت بازی به اساطیر اسکاندیناوی هم به اندازهای خوب است که شما را هم مثل من به مطالعه بیشتر در مورد آن تشویق کند.
بیشتر بخوانید :
دیدگاهتان را بنویسید